باری به هر جهت

پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ب.ظ

نسبی بودن درستی و نادرستی

از قضا(یی که سعی می‌کنم به آن اعتقاد نداشته باشم!) امروز دردِ دل کردن یک دوستِ نزدیک، درباره‌ی نگرانی‌هایش بابت یک انتخاب مهم و اختلاف‌نظر اطرافیانش با او و این‌که می‌گفت از نظر آن‌ها او اشتباه فکر می‌کند و‌ من در جواب گفتم از کجا معلوم که درست فکر می‌کند و اصلا از کجا معلوم که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط، باید همزمان شود با خواندن بخشی از کتاب "جزء از کل" (که هنوز نمی‌دانم دارد چیزهای بسیاری به من می‌آموزد یا وقتم را تلف می‌کند!) که دقیقا درباره‌ی همین موضوع است؛ این‌که به طور دقیق مشخص نیست که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط! و دوباره همزمان شود با بحثی عمیق با یک دوست دیگر در نیمه‌شب، در همین باره.

این‌روزها بیش از هر زمان دیگری با "نسبی‌بودن" درستی و نادرستی درگیرم و درحالی که از صحت هیچ‌چیز (حتی همین نسبی‌بودن) اطمینان ندارم، سعی می‌کنم آن را ترویج دهم!

پی‌نوشت: انگار اگر این متن را نمی‌نوشتم چه دُرّ گران‌بهایی از تاریخ بشریت کم می‌شد!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۰۸
مونا زارعی

نسبی‌بودن

نظرات  (۵)

الآن روز است یا شب؟
بستگی دارد پاسخ دهنده چه زمانی از روز با این پاسخ روبرو شود. اگر شب باشد شب، اگر روز باشد روز. هر دو هم درست است. بستگی به این دارد با یک سوال، در زمانی از عمر روبرو شویم. 
اما اینکه هم شب باشد هم روز... درست نیست، این را ترویج نکن!
پاسخ:
شب‌بودن و روزبودن دو نقطه‌ی مقابل هم هستند که هرگز با هم اتفاق نمی‌افتند و نسبی‌بودن نیز تلاشی برای اثبات این ندارد.
نسبی‌بودن در ذهن من دقیقا به این معنی‌ست که ممکن است شب باشد "یا" روز باشد؛ بستگی به شرایط دارد.
اصلی هست در فیزیک جدید و پر کاربرد در کوانتوم به نام اصل عدم‌ قطعیت، قابل تعمیم به فلسفه و زندگی...
پاسخ:
مسئله این است که نمی‌توان کل زندگی را با این اصل عدم قطعیت سر کرد، درمواقعی مجبور می‌شویم معیار و سنجه‌ای برای جداکردنِ صحیح از غیرصحیح برای خودمان بسازیم!
من هم فکر می کنم همه چیز در نسبیته و نمیشه با قطعیت از درست بودن و مطلق بودن چیزی حرف زد. چون ممکنه نادرست بودنش بعدا به اثبات برسه.
پاسخ:
پس چگونه باید زندگی کرد؟
براساس درستی که ممکنه است بعدا نادرست‌بودنش به اثبات برسد؟
موقع مطالعه ی جزء از کل حس مشابه حس توصیفی شما داشتم . حالا که یه مدت گذشته ، میبینم با اینکه شاید موقع خوندنش و حتی بعد از خوندنش با خودم میگفتم رمان های خیلی بهتری هم هست و بوده ولی این رمان به طور ناخودآگاه دست به دست یک سری وقایع دیگه داد و یک سری زیرساخت های ذهنی و اعتقادیمو زیر و رو کرد ! از خوندنش پشیمون نمیشین به نظرم .
پاسخ:
تعداد معدودی از آدم‌های خیلی‌کتاب‌خوانِ دور و برم گفته بودن نخون، برای منِ کندخوان هم ۶۵۰ صفحه حقیقتا هیبت عجیبی داشت! اما روحیه‌ی تمامیت‌خواهیم به این‌ها غلبه کرد و کتاب رو شروع کردم.
به‌هرحال باید بخونم و تموم بشه و یه مدت بگذره تا ببینم مثل شما زیرساخت‌های ذهنی و اعتقادی من رو هم زیر و رو می‌کنه یا نه :)

«پس چگونه باید زندگی کرد؟

براساس درستی که ممکنه است بعدا نادرست‌بودنش به اثبات برسد؟»
 

 

سلام
بله به نظرم دقیقاً باید همین گونه زندگی کرد، با علم به اینکه هر گونه تغییر و تکاملی در وضعیت فعلی ممکن است آینده را متفاوت با تصوری که امروز داریم کند. و ما بپذیریم که نه پیشگوییم و نه پیامبر الهی و نه ... و در هر زمانی با عقل و دانش آن زمانمان تصمیم می گیریم، و به آنچه که در آن لحظه بر حسب عقلمان گمان می کنیم درست است، عمل می کنیم، در حالی که می دانیم ممکن است در آینده برایمان مسلم شود که این دیدگاه خطا بوده؛ اما ما ناچار به انتخابیم. و اگر در آینده متوجه شدیم که دیدگاهمان درست نبوده، با شجاعت آن را می پذیریم و خود را گناهکار نمی دانیم و خویش را سرزنش نمی کنیم. و هر چند انتظار زیادی از ابزار محدودِ عقل نمی توانیم داشته باشیم. اما تنها ابزاری است که در اختیار داریم.

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی