باری به هر جهت

سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۲۹ ق.ظ

تولدِ رفع‌تکلیفی

دیروز روز تولدم بود.

پارسال این‌موقع‌ها بسیار خوشحال بودم و در جشن تولدم دقیقا احساس می‌کردم خوشبخت‌ترین آدم روی زمین هستم.

امسال این‌روزها بیش از هرزمان دیگری احساس تنهایی می‌کنم. بیش‌تر از هرزمان دیگری احساس می‌کنم چقدر هیچ‌کسی شبیه به من نیست.

دوستانم برایم در یک کافی‌شاپ جشن تولد گرفتند، دو روز زودتر از تولدم، چون عقیده داشتند بعدا وقت نمی‌شود.

برگزار کردن آن جشن برای آن‌ها نوعی رفع تکلیف بود، دقیقا رفع تکلیف. هم جشن گرفتنشان، هم ‌کادو دادنشان و هم کیک خریدنشان. هیچ‌کس بنظر نمی‌رسید برای خود من آمده باشد.

البته نبودن آن‌هایی که لازم بود باشند نیز بیش‌تر آزار می‌داد.

آن شب گریه کردم و هیچ‌کدامشان متوجه نشدند.

با یک دوست خوب دردِ دل کردم و او نیز برایم از نبودن آدم همجنس روضه خواند و گریه‌ی مرا تشدید کرد. البته در آخر به‌اندازه‌ی کافی مرا خنداند و جبران کرد.

هرچند پیام‌ها و استوری‌هایی در اینستاگرام گذاشته شد که انگیزه و شوق عجیبی به من داد.

اما در کل...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۲۰
مونا زارعی

نظرات  (۱)

دوست عزیز این روزها کسی دل و دماغ نداره. دیشب تولد همسرم بود. دقیقا تمام آدمایی که پیشنهاد برگزاری یه تولدِ خودمونی رو داده بودند، مثل دوستان تو انگار تکلیفی رو دوششان بوده باشه، آمدند و خوردند و ریختند و پاشیدند و رفتند. (انتظاری از کادوی تولد و این حرفا نبود .سرِ پیری و معرکه گیری؟ مسئله پیشنهادی بود که خودشون داده بودند. دل و دماغی نمونده. صرفا به این جهت که فراموش نشن دور هم جمع میشن
پاسخ:
مسئله همین هست؛ این که چرا خودشون پیشنهاد میدن؟
ما که چنین‌چیز مصنوعی‌ای نخواستیم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی